جدول جو
جدول جو

معنی طین مصری - جستجوی لغت در جدول جو

طین مصری(نِ مِ)
ابلیز خوانند. جالینوس گوید: مطحولان و مستسقیان بسیار دیدم در اسکندریه طلا کردند نافع آمد، و بر ورمهای کهن و دردهای مزمن و بواسیر طلا کردن بغایت مفید بود. (اختیارات بدیعی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ سَ نِ مِ)
او راست: ’حاشیه بر نتائج الافکار’ ملا مصطفی بن حمزه. (چاپ سنگی استانبول 1266 هجری قمری). و ممکن است این کتاب از شیخ حسن عطار مصری درگذشتۀ 1250 هجری قمری باشد. (معجم المطبوعات عربی)
لغت نامه دهخدا
(نِ بَ)
طین مختوم است. (تحفۀ حکیم مؤمن) (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(نِ مَ رَ / رِ)
مغره است که بهندی کیرو نامند. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(نِ مَ طَ)
گلی را که او را از خزینۀ (ظ: جزیرۀ) اقریطس به اطراف برند، آن موضع را بلد المصطکی نیز گویند. شویندۀ هر جراحتهاست و گوشت تازه برویاند. (ترجمه صیدنه). خاکیست خاکستری رنگ و باصفائح و ثقیل الوزن و در آب زود حل میشود و از جزیره خیوس که مصطکی حاصل می شود می آرند. در دوم گرم و خشک و جالی و مفتح و جاذب خون بظاهرجلد و نیکوکننده رخسار است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دهن مصری
تصویر دهن مصری
روغن گوج بن (بلسان) روغن مسری
فرهنگ لغت هوشیار